مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
نگاه کن که مرا غـربتت کجا انداخت مـرا حـوالـی بـازار سـامـرا انـداخـت گـدای شهـر شـمایم گـدای لـطـف شما خدا به گردن من منصب گـدا انداخت ز غربت حرمت کل سینهام زخم است نگاه کن که غمت روی سینه جا انداخت مجـاوران حـریـمت تـمام نـاصبـیانـد مرا همین غـم عظمی به ابتلا انداخت غـم اسیـریـتان هم شبـیـه روضۀ شـام عجیب نوکرتان را ز دست و پا انداخت برای غربـتـتان شعـر کـم سروده شده مـرا حکـایـتـتان یـاد مجـتـبـی انداخت مشخص است از این قافیه که آخر یار ز سامـرا دل ما را به کـربـلا انداخت اگرچه کاسه به لبهای تو اصابت کرد ولی به جان لب شاه چوب را انداخت و روضۀ کفن و غسل و دفن و تشییع ات مرا به یـاد شـه و یـاد بـوریـا انداخت تـمام ایـل و تـبـارم فـدای روضـۀ تـو حسین مهـر تو را در دلم خدا انداخت |